بعد از صحبتهای ویلی سانیول درست قبل از شروع تعطیلات درباره خرید کاکا، رومنیگه در مصاحبه ویژه با تلویزیون بایرن این صحبتها رو نادرست دونست. این اولین بار نیست که سانیول درباره لزوم انجام یک خرید بزرگ صحبت میکنه. بایرن در چند سال مالی گذشته سود زیادی کسب کرده، پس چرا خریدهایی مثل میلان و مادرید انجام نمیده؟
واقعیت اینه که سود سرشار باشگاه باعث نمیشه که شکاف مالی بین بایرن و غولهای ایتالیایی و اسپانیایی رو ندیده بگیریم. پارسال تفاوت درآمد باشگاههای بایرن و آ ث میلان از پخش تلویزیونی بازیهاشون فقط در فصل 2005-2006 حدود 80 میلیون یورو بود. یعنی در همون ابتدای فصل بایرن 80 میلیون عقب بود! قضیه از این نظر جالبه که آلمان پر جمعیتترین کشور اروپاست و فوتبال هم در ساختار ورزش اون بسیار مهمه. متوسط تعداد تماشاگر در بوندسلیگا بسیار بیشتر از متوسط بقیه لیگهای اروپایی است و آلمانیها پولدارترین مردم در میان کشورهای بزرگ اروپایی هستند. آلمان بهترین زیر ساختها و استادیومهای دنیا رو داره. پس چطور حق پخش تلویزیونی و ارزش برند تجاری بوندسلیگا به اندازه ایتالیا و انگلیس نیست؟
این دقیقا به روحیه ورزش آلمان مربوط میشه. در آلمان از دیر باز این باور مطرح بوده که ورزش باید آماتوری باشه. به همین دلیل لیگ حرفهای آلمان بسیار دیرتر از همتایان دیگرش آغاز شد و زمانی بود که آلمان متوجه شد با آماتوریسم دیگه امکان تکرار قهرمانی 1954 ممکن نیست. با این حال، تمام باشگاههای آلمانی باید به صورت نهادهای غیر انتفاعی اداره میشدند. حتی هنوز هم بسیاری از باشگاههای آلمانی مخصوصا در بوندسلیگای 2 و پایینتر ساختار مدیریت حرفهای ندارند. به این معنی که هیات مدیره اونها پولی بابت کاری که انجام میدن دریافت نمیکنند! و تمام اعضای تشکیلاتی باشگاه به صورت افتخاری کار میکنند. وقتی دورتموند در اوایل قرن 21 آموروسو رو به قیمتی که برای آلمان بسیار نامعمول، ولی برای بقیه اروپا بسیار عادی بود خریداری کرد خیلی از فوتبالدوستان اونها رو مسخره میکردند. به همین دلیل رقم دقیق قرارداد هیچ وقت اعلام نشد (چیزی بین 9 تا 12 میلیون یورو) در حالی که همون زمان لویس فیگو با رقم نجومی 50 میلیون به مادرید رفت.
اخیرا هوینس بسیار بر این نکته تاکید میکنه که این وضع باید عوض بشه. باشگاهها باید کاملا حرفهای باشند و درآمد تلویزیونی به سطح ایتالیا و انگلیس برسه تا بوندسلیگا امکان رقابت در اروپا رو داشته باشه. در حال حاضر اینکه باشگاههایی مثل بیلهفلد در لیگ 1 حضور دارند شبیه یک معجزه اقتصادی هستش. این جور باشگاهها متکی به خارجیانی هستند که برای موندن در آلمان حاضرند هر کاری انجام بدهند و بازی در یک باشگاه فوتبال براشون یک آرزو هستش. از اونجایی که تعداد خارجیها مخصوصا از شرق اروپا در آلمان کم نیست، این قبیل باشگاهها میتونند به حیاتشون ادامه بدن ولی از اونجایی که سرمایه بزرگی ندارند، احتمال اینکه با بحران مواجه شوند کم نیست. دقیقا به همین علته که باشگاهی که فرضا یک سال خوب کار میکنه (مثلا ماینز در سال 2005)، سال بعد ممکنه حتی به لیگ 2 سقوط کنه. این تیمها هیچ وقت نمیتونند روی ترکیب ثابت تیمشون برای سال بعد حساب کنند چون ممکنه مجبور باشند نصف بیشتر اونها رو به فروش برسونند و به بازیکنان کم قیمتتر رو بیارند.
با توجه به مدیریت سطح بالای آلمانیها، در صورتی که باشگاهها با دغدغه کمتر مالی دست و پنجه نرم کنند میتونند در سطح اروپایی بسیار موفقتر باشند. تیم وردربرمن نمونه موفقی هستش که چند ساله ترکیب اصلی خودشو دست نخورده نگه داشته. اگر این باشگاه قادر باشه این روند رو ادامه بده در عرض 2 سال به یکی از تیمهای بزرگ اروپا تبدیل خواهد شد. بر عکس اون، شالکه تیمی هستش که به علت مشکلات مالی تغییرات زیادی داشته. میتونیم انتظار داشته باشیم که این تیم سال بعد مجددا با افت مواجه شود. مشکل دیگه عوض کردن روحیه آماتوری در ورزش آلمانه. اینکه تعداد بیشتری از مردم برای تماشای بازیها پول پرداخت کنند باعث افزایش درآمدهای تلویزیونی خواهد شد.
انتظار میره که دولت آلمان بدون توجه به این درخواستهای اتحادیه فوتبال، تا دو سه سال دیگه به سرمایهگذاری در آلمان شرقی ادامه بده. بدین ترتیب با مهیا شدن باشگاههای بخش شرقی برای رقابت، سطح توانایی فوتبال بالا خواهد رفت و اونوقت میشه انتظار داشت که تلویزیونهای دولتی با محدودیتهای بیشتری در مورد فوتبال حرفهای مواجه شوند. در عوض تلویزیونهای خصوصی فعالتر شده و درآمد حاصل به سطح بقیه لیگهای بزرگ اروپایی نزدیک میشه. تا اون زمان، بایرن البته همچنان سودآور خواهد بود ولی خرید کاکا برای این باشگاه محتمل نیست! باید دید تیمهای آلمانی تا اون زمان چطوری در رقابت نابرابر با حریفان اروپاییشون عمل میکنند.